شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 11:56 :: نويسنده : فاطیما
من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم، رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان. اگر شبی فانوس نفسهای من خاموش شد ، اگر به حجله آشنایی ، برخوردی وعده ای به تو گفتند ، کبوترت در حسرت پرکشیدن پر پر زد ! تو حرفشان راباورنکن ! تمام این سالها کنارمن بودی ! کنار دلتنگی دفاترم ! درگلدان چینی. چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم نظرات شما عزیزان:
خیلی خوبه ممنون};-
![]()
![]() |